دختر ۵ سالهای از برادرش پرسید : معنی عشق چیست ؟
برادرش جواب داد : عشق یعنی تو هر روز شکلات من رو از کوله پشتی مدرسه ام بر میداری
و من هر روز باز هم شکلاتم رو همان جا میگذارم …
.
.
یه روزی منم واسه خوشبختی اون به تو التماس میکردم
قشنگترین و لذت بخش ترین عاشقانه ی کوتاهی
که هر دختر و پسری میتونه بزاره اینه که….
مادرم یــــواشـــکی به پدرم گفت بچه دختر است.
هر ماه یــــواشـــکی درد کشیدم.
حال یــــواشـــکی میخواهم آزاد باشم …!
افسوس که در سرزمین من زن بودن تنها یک اتفاق یــــواشـــکی است..!
گاه گاهی خانه ی شنی که می سازی
برگ های گل گلدانت را زیاد لمس نکن،
ممکن است به آن عادت کنی ، تو خزان
و پایین آمدن با سرسره را تجربه کن
چون زندگی تورا برای بازی دادن!!!!
دختری ک از من خوشگل تر و خوشتیپ تره…
.
.
.
.
.
دخترمه … ب مامانش رفته خو…
به افتخار همه ی مامانا و دختراقلب
یه یهویی هایی هست که خیلی قشنگن…
مثل یهویی خندیدن! یهویی بغل کردن! یهویی بوسیدن! یهویی عاشق شدن! یهویی سرشار از ذوق شدن!
یهویی کادو گرفتن! یهویی خبرخوب شنیدن! امروزتون پر از این یهویی های قشنگ
بدم میاد از اینایی که وقتی دارن از طرفشون جدا میشن براش آرزوی خوشبختی می کنن !
داری میری برو دیگه فیلم بازی نکن . . .
همہ ے دردا رو تحمڸ ڪنـــــ ے…….
تا اونیڪنہ دوسش دارے اذیت نشہ……
مجبورے بهش بگـــــ ے دیگہ نمیخوامت……
گفتڹ ایڹ حرفا واسہ آدم خیلــــــــــ ے سختہ…….
هیچڪدوم از اینارو نمیدونــــــــــہ…….
فقط بهت میگــــــــــہ نامرد……
میگہ قلبمو شڪستـــــ ے..تنهام گذاشتـــــ ے……
همیشہ اونے ڪہ میره بے معرفت نیست…….
بعضے وقتا رفتڹ بهتر از موندنہ……
دلــــــــــم برا روزایی که نمیشناختمت تنگ شده!!!
روزایی که دسته همو نمیگرفتیم از خجالت!!!
روزایی که اگه میخواستیم بغله هم بشینیم یه وجب بینمون فاصله بود!!!
روزایی که اسمه همو بی دلیل صدا میکردیم تا اون (جانم) رو بشنویم!!!
روزایی که از یه ثانیه بعدمون خبر نداشتیم ولی برا چند ماهه بعدمون حرف میزدیم!!!
روزایی که از کجا تا کجا میرفتیم تا فقط چند دقیقه همو ببینیم!!!
روزایی که هرروز از هم میپرسیدیم چقدر دوسم داری؟؟؟
روزایی که اسمه همدیگرو همه چی سیو میکردیم جز اسم خودمون!!!
روزایی ک تو بارون منتظرت بودم!!
روزایی کــــــــــــــــــــه…..
من که باختم!!! توام باختی؟!! کی برده پس؟؟؟
چه روزهـــایی را که کنــار گذاشتــه ام برایِ تو
هر دختـــری یک یواشکـــی هایی بــاید داشته باشــد
یک یواشــکی هایی که تنــها مردش بـداند
یک حـــرفهایی باید داشـــته باشد
اینــها که می گوینــد این حرفهــا قدیمیسـت
من انکـــار نمی کــنم که برایِ تـو
و بی سیاســـت ترین زنِ رویِ زمــین خواهم بود
که نداند چه مـــوقع باید خودش را بگیـرد